خدایا

دستان کوچکم را

به سوی تو میگشایم

تا بلکه

با دستان گرمت

دو دست سردم را بگیری

نمیدانی که چقدر

با تو حس خوبی دارم

با تو  در من

شوق پرواز است

آزادی معنای دیگری دارد

و نمیدانی با تو

دیگر انسان نیستم

تو همیشه و همه جا

در ذهن منی

ترکت نمیکنم

هرگز....

چرا که تو زندگی منی

نمیدانی وقتی نامت را بر زبان می آورند

از شدت عشق

دیگر سر از پا نمیشناسم

تو کیستی که مرا

اینچنین اسیر خودت کردی؟؟

میخواهم با تو در خلوت

دنیا را بیاموزم

در آغوشت بنشینم و

ارام نفس بکشم...

دوستت دارم بی پایان....خدایا،بدان عشق من تنها تویی

نظرات 1 + ارسال نظر
نسیم دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:00 ب.ظ http://loveyas22.blogfa.com

سلام خیلی شعراتون عالیه
بس که دیوار دلم کوتاه است
هرکه از کوچه تنهایی من میگذرد
بر هوای هوسی هم که شده
سرکی می کشد و میگذرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد