پنجره ای رو به افکارم
که در آن می اندیشم
هرگاه باز شود
اندیشه میکنم
وهرگاه بسته باشد
جز تاریکی محض به چیزی نمی اندیشم
آنگاه که برف میبارد و پنجره یخ میکند و تار میشود
راهی برای اندیشه نیست
و آنگه که پنجره ام میشکند
تفاوتی ایجاد میشود
چرا که
اینبار
تا ابد نمی اندیشم